..،،:«{{*نیاز*}}»:،،.. ۰۰((( پاییز - ۱۳۹۳ )))۰۰
..،،:«{{*نیاز*}}»:،،..
۰۰((( پاییز - ۱۳۹۳ )))۰۰
امشب آتشی در دلم شعله ور شده است ، که با آب تمامی اقیانوس ها هم ، نمی توان آن را خاموش کرد.....
آتشی که باعث شده است ، من.... خودم را از دیگران جدا بدانم......
خداوندا....این دیگر چه حسی است ، در تمام عمر ناچیزم غم زمانه این چنین بر دلم سنگینی نکرده است ، و هیچ گاه این چنین در دلم حسرت ، افسوس ، و درماندگی ، و غم تنهایی در دلم یک جا جمع نشده بود و با هم تلخی روزگارم را فریاد نمی زدند .... امشب چنان بغضی در گلوم است ، که می خواهد مرا از تنفس باز دارد.... و به مرگ نزدیکتر کند.... شاید این روزهای که گذشت ، فهمیدم گذشتن از تو کار من نیست ، نمی دانم چرا وقتی به هر چیز گذشته فکر می کنم ، دلم بیشتر می گیرد ، و می خواهم از ته دل ، با تمام وجودم فریاد بکشم ، و جانم را تسلیم مرگ کنم .
بغض در گلوم و اشک سرازیر گشته...
امشب را هیچ گاه فراموش نمی کنم...
از طرف کسی که ، در بین .... تمامی...
ناامیدی هایش.....، به دنبال.... امید می گردد
..،،:«{{*نیاز*}}»:،،..
۰۰((( پاییز - ۱۳۹۳ )))۰۰
۰۰((( پاییز - ۱۳۹۳ )))۰۰
امشب آتشی در دلم شعله ور شده است ، که با آب تمامی اقیانوس ها هم ، نمی توان آن را خاموش کرد.....
آتشی که باعث شده است ، من.... خودم را از دیگران جدا بدانم......
خداوندا....این دیگر چه حسی است ، در تمام عمر ناچیزم غم زمانه این چنین بر دلم سنگینی نکرده است ، و هیچ گاه این چنین در دلم حسرت ، افسوس ، و درماندگی ، و غم تنهایی در دلم یک جا جمع نشده بود و با هم تلخی روزگارم را فریاد نمی زدند .... امشب چنان بغضی در گلوم است ، که می خواهد مرا از تنفس باز دارد.... و به مرگ نزدیکتر کند.... شاید این روزهای که گذشت ، فهمیدم گذشتن از تو کار من نیست ، نمی دانم چرا وقتی به هر چیز گذشته فکر می کنم ، دلم بیشتر می گیرد ، و می خواهم از ته دل ، با تمام وجودم فریاد بکشم ، و جانم را تسلیم مرگ کنم .
بغض در گلوم و اشک سرازیر گشته...
امشب را هیچ گاه فراموش نمی کنم...
از طرف کسی که ، در بین .... تمامی...
ناامیدی هایش.....، به دنبال.... امید می گردد
..،،:«{{*نیاز*}}»:،،..
۰۰((( پاییز - ۱۳۹۳ )))۰۰
۱۳.۶k
۱۹ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.